سلام

دیروز سر ظهر همسایه مان میوه خریده بود به من هم تعارف کرد یک آناناس هم گرفته بود. آ، نه ببخشید آناناس نبود نارگیل بود، شما شاید ندانید ولی آناناس و نارگیل با هم فرق دارند. دیشب خواستم زودتر بخوابم ناسلامتی تنها هستم و هر کاری (بخوانید هر غلطی) دلم بخواهد می توانم انجام بدهم. خوابم نمی برد معلوم نیست این آلودگی هوا چه غلطی دارد می کند من از صبح ساعت 6 بیدار بودم و باز هم خوابم نمی برد. به حرفم بدبین نباشید واقعا تقصیر آلودگی هواست من هر موقع می روم ارومیه مثل خرس می خوابم شاید هم به همین خاطر ارومیه خرس ندارد اینقدر که خوابیدند تنبل ها، مردند.  مثل تهران که پروانه ندارد.  امروز عصری یک سر رفتم بیرون پیاده روی کنم می دانم که تنهایی خیلی نمی چسبد لازم نیست شما به من تذکر بدهید. از دانشگاه تا فلکه دوم تهرانپارس پیاده رفتم مردم همه می دانستند که نباید تنهایی برای پیاده روی بیرون بیایند الا من، حتی یکی از دانشجویانم در کلاس حل تمرین سال پیش هم می دانست تنهایی بیرون رفتن نمی چسبد. رفتم داخل یک فروشگاه زنجیره ای بزرگ که هر هفته یک خودروی سواری جایزه می دهد خانومی از من پرسید قرعه کشی کردن ماشینو؟ شاید چون پیراهن قرمز پوشیده بودم احساس کرد حتما یک چیزی می دانم گفتم نمی دانم داخل فروشگاه شدم پنیر لیقوان تبریز، کارخانه: روستای لیقوان تبریز، به خال زده بودم انگار، آن طرف تر روغن حیوانی کرمانشاه، ضد سرطان و اینها، همه را برداشتم یک دست به جیبم زدم دیدم کارتم همراهم نیست. لعنتی، ظهری که برای خریدن نان و دلستر رفته بودم در جیب سوئیشرتم جا گذاشته بودم حتی می دانستم در کدام جیبم جا گذاشته ام ولی چه فایده. پنیر لیقوان و روغن حیوانی کرمانشاه را برگرداندم سر جایش و به جای آنها دو تا بیسکویت های بای برداشتم که پولش را در جیبم داشتم. رفتم از یک نانوایی نان هم خریدم نان تافتون بدون جوش شیرین، شاطر ته سیگارش را انداخت داخل تنور. شبی بعد از مدتها یک صفحه قرآن خواندم.

می خواهم یک خاطره ای هم در مورد گل پامچال بنویسم.

نمی دانید با چه زحمتی از این گل پامچال عکس گرفتم هر لحظه امکان داشت خرس گنده از خواب بیدار شود.