دیشب خواب دیدم بیل کلینتون آمده چیزی را به ما تدریس کند یحتمل زبان انگلیسی بود. دیر کرده بود گفت

Sorry for being late

هفت هشت نفر بیشتر در کلاس نبودیم پسرک عینکی که در دورترین فاصله از من نشسته بود گفت

You were late in previous class too

نابغه منظورش این بود یعنی شما جلسه قبل هم دیر کرده بودی، پسره‌ی بدیهی خروس. بیل یک نگاه عاقل اندر سفیه بهش انداخت بیشتر تعجب کرده بود و زبانش بند آمده بود انتظار این پاسخ را نداشت. اعصاب من خراب شد، آبروی ما را پیش بیل برد، از همانها بود که اگر خفه باشد فکر می‌کنند لال است.  یکی ماست مالی کرد گفت

Your apology was the best thing happened for us today

که یعنی عذرخواهی شما بهترین اتفاقی بود که امروز برای ما افتاد. یعنی معمولا کسی از ما بابت دیر آمدن عذرخواهی نمی‌کند، یعنی شما به این پسره‌ی خروس کاری نداشته باشید، بی‌محل. اینها البته در ذهن من می‌گذرد وگرنه آن پسری که این حرف را زد اصلا به آن سمت نگاه نکرد که بخواهد فحش بدهد. داشتم آن وسط با خودم فکر می‌کردم بد نیست تو هم یک هنرنمایی بکنی. چرا اظهار وجود برای من سخت است در حالی که دیگران همه به نظرم بدیهی هستند. 

+ باز هم نگویید که چقدر خوابتان دقیق است و اینها، موضوع خواب این است نه جزئیاتش، بدیهی نباشید لطفا