عصرها در مسیرم پسر جوان قد کوتاهی رو میبینم که جلوی یک میوه‌فروشی نشسته و دست راستش رو روی یکی از جعبه‌ها دراز کرده، ریش گذاشته جوری که انگار از تیپش خیلی مطمئنه، ولی خب، قدش یک و نیم متر بیشتر نیست. سرش بالاست و به روبروش نگاه می‌کنه و آثار ترسش رو پنهان می‌کنه و خودش رو نسبت به شروع یه مکالمه جدید بی‌علاقه نشون میده. دختر جوونی  هم هست که نزدیک میدون، دست‌فروشی می‌کنه و صورتش رو با اخم از پسرهای جوون زشت میدزده تا خیال برشون نداره. اینجور آدما، اگه از نزدیک باهاشون آشنا شدین، افسرده نیستن، افسرده اونی هست که دلیل کافی برای غمگینی نداره.