- هایتن
- سه شنبه ۳۱ فروردين ۹۵
- ۲۳:۳۳
- ۷ نظر
خاویر تصمیم گرفته بود اعتراف کند به همین خاطر نزد کشیش رفت کلیسایی قدیمی سنت رز که فقط یک تابلوی رنگ پریدهی سیاه و سفید آن را از بقیه خانههای فقیر همسایه جدا میکرد، کلیسای سنت رز، آه خدای من هیچ خلاقیتی در این تابلو وجود نداشت. یک لامپ حبابی به طرز ناشیانهای بر بالای تابلو نصب شده بود تا شبها آن را روشن نگه دارد. خاویر همیشه وقتی به سیمی که از داخل کلیسا پیچ خورده بود و به لامپ بالای تابلو رسیده بود نگاه میکرد به نظرش میآمد این کار را میشد بهتر از این انجام داد. به هر حال این برای خاویر خیلی هم اتفاق ناخوشایندی نبود و یک کلیسای مجلل او را در مورد اعترافش به تردید میانداخت.
کشیش جوان برومندی بود و بر خلاف تصوری که دیگران میتوانند داشته باشند این بر اعتماد خاویر میافزود کشیشهای پیر را دوست نداشت. به نظرش کشیشهای پیر بیش از حد دنیا دیده بودند و با سرعت بیشتری به قضاوت نهایی خود میرسیدند. کشیش قبلی محلهشان که حالا به مقام بالایی نزد کاردینال دست یافته بود باهوش و نکته سنج بود به نظر نمیرسید حاضر باشد خاویر را درک کند. البته کشیش پیر هیچ وقت با او بداخلاقی نکرده بود بعید نیست خود خاویر هم در مورد کشیش پیر بیچاره خیلی زود قضاوت کرده باشد.
کشیش جوان در مراسم یکشنبهها هر بار با یکی از نوجوانان به صحبت میپرداخت، میدانید تعداد آنها زیاد نبود و کشیش جوان برایشان تعریف میکرد که چطور سعادتمند شده است. خانوادهی کشیش اصلا مذهبی نبودهاند و خاویر به چشم خود دیده بود که برادر کشیش کلمات زشت و ناپسندی بر زبان میآورد.
یک شب بدون مقدمه نزد کشیش رفت نمیخواست دیگران بدانند برای اعتراف نزد کشیش میرود به همین خاطر هیچ وقت یکشنبهها بعد از مراسم دعا منتظر نمیماند. تابلوی زشت کلیسای سنت رز مثل همیشه روشن بود در را زد و کشیش جوان در را باز کرد جوری رفتار کرد که انگار این اولین باری نیست که چنین اتفاقی میافتد. خاویر از بابت آمدنش شرمنده نشد. با هم به داخل کلیسا رفتند و زیر سقف چوبی آن نشستند کشیش پیر از وقتی صاحب مقام بالایی شده وعده داده سقف چوبی کلیسا را تعویض خواهد کرد و مردم محله امیدوارند این اتفاق باعث شود برکت به محله شان بازگردد. خاویر کنار کشیش روی یکی از نیمکتها نشست ولی قبل از اینکه شروع به صحبت کند گریهاش گرفت در حالی که بینی خود را بالا می کشید به کشیش گفت پدر اگر من احساس تنهایی بکنم و خدا را در تمام لحظات زندگیام حاضر نبینم گناه بزرگی مرتکب شدهام؟
+ کشیش را که شیش بخوانید.