۲ مطلب در می ۲۰۱۹ ثبت شده است

انتخاب طبیعی

  • هایتن
  • شنبه ۲۵ می ۱۹
  • ۱۱:۱۰
  • ۴ نظر

عنصر انتخاب

 پدرم 77 سال دارد و فکر می‌کنم روزه‌ی قضا ندارد، نه تا جایی که من خبر دارم. خودش هم به این موضوع افتخار می‌کند. روستا که بود می‌گفت از سر زمین که برمی‌گشت در حیاط می‌نشست و روی سرش آب می‌ریختند تا خنک شود. سر کار ساختمان هم که بود می‌گفت سینه‌اش را روی سنگ‌های خنک نمای ساختمان می‌گذاشت. من این روزهای سخت روزه‌داری را نگذرانده‌ام، هر چند سهم خودم از سختی‌ها را داشته‌ام. بعضی وقت‌ها با خودم فکر می‌کنم از پدرم چه ویژگی خوبی به من به ارث می‌رسد. پدرم بسیار سخت‌کوش بود ولی انتخابی هم نداشت برای امرار معاش خانواده‌اش باید این کار را می‌کرد، من باید بدون اینکه مجبور باشم سخت‌کوش باشم، تفاوت زیادی ایجاد می‌کند عنصر انتخاب.

از مزیت‌های نفهمیدن

  گزینش طبیعی یا انتخاب طبیعی فرایندی است که در طی نسل‌های پیاپی، سبب شیوع آن دسته از صفات ارثی می‌شود که احتمال زنده ماندن و موفقیت زاد و ولد یک ارگانیسم را در یک جمعیت افزایش می‌دهند.

با توجه به انتخاب طبیعی، به نظرم نسل بشریت باید به سمت نفهمی پیش برود و انسان‌های خوب دارند منقرض می‌شوند. آدم‌هایی که می‌فهمند، چه ثروتمند باشند چه فقیر، زندگی سختی دارند. حالا من یکی خیلی جان‌سختم ولی از حال و روز بقیه‌ی آدم‌های خوب خبر ندارم که چند نفرشان مانده‌اند و چند نفرشان رفته‌اند، ازدیاد نسل هم هست از مزیت‌های نفهمیدن.  

گوسفند

معمولا زیاد اتفاق می‌افتد که تصمیم می‌گیرم در طول یک روز با کسی حرف نزنم، تا آخر روز ساکت باشم، این ستیزی که من با همه دارم. با این‌حال جلوی شوخ‌طبعی‌ام را نمی‌توانم بگیرم. آن روز به یکی از همکاران گفتم در داستان حضرت ابراهیم، اگر من اسماعیل باشم و فلانی ابراهیم، تو چی هستی؟ خب، فقط یک نقش دیگر باقی مانده بود، گوسفند.


شرح هجران، مختصر کن.

  • هایتن
  • پنجشنبه ۹ می ۱۹
  • ۱۵:۲۰
  • ۲ نظر

باید کوتاه و مختصر بنویسم، در حالی که این کار رو دوست ندارم. انجام دادن کاری همزمان با دوست نداشتنش آسون نیست، مثل ازدواج با کسی می‌مونه که دوستش نداری، دقیقا مثل هم نیستن، یه شباهت کمی دارن. کوتاه نوشتن، بیخودی باعث میشه بزرگ و فهمیده به نظر برسم، البته بزرگ و فهمیده که هستم، این بی‌خودی به نظر رسیدنش اذیتم می‌کنه. در همون حال نوشتن متن‌های طولانی هم هر روز پیچیده‌تر میشه. جدی که نیست فقط پیچیده‌ست، این دو تا با همدیگه فرق دارن.

به نظرم آدم درستکاری هستم. شاید نتونم بگم اندازه توانمندی که دارم آدم موفقی هستم. حاضر نشدم در محل کارم به مسائل تحصیلیم برسم هر چند می‌تونستم بابت این کار از مدیریت اجازه بگیرم ولی این کار منصفانه نبود، به هر حال احتمالا نتونم مدرک دکترام رو بگیرم، ترجیح دادم در ذهن خودم با خودم مساوی باشم هر چند در ذهن بقیه ببازم.

کتاب مترجم دردها از خانم لاهیری رو خوندیم، کتاب خوب و تجربه‌ی جدیدی بود ولی بیشتر از اینکه کتاب داستان باشه شبیه دفتر خاطرات بود. به هر حال مطمئن نیستم در ماه رمضان چه کتابی برای مطالعه مناسب باشه. از اونجا که قرار شد کوتاه و مختصر بنویسم جمله‌هام رو عمدا ناقص تموم می‌کنم تا تصمیمم به چشم بیاد.

باید وصیت کنم وقتی از دنیا رفتم مرا بالای یک کوه بی سر و صدا چال کنند. بادگیر باشد و ترجیحا در سایه‌ی یک صخره باشد قبرم. صخره‌اش بزرگ نباشد تا از افتادنش نترسم و هر روز صبح یک چوپان از آنجا رد شود تا حساب روزهای مردنم دستم باشد.
موضوعات
آرشیو مطالب
کلمات کلیدی
پیوندها