- هایتن
- شنبه ۱۱ ژانویه ۲۵
- ۱۵:۵۹
- ۲ نظر
اینجا آتشسوزی بزرگی اتفاق افتاده. میگن بیشترین خسارت رو در تاریخ این شهر داشته، به منطقهی ما هم نزدیکه، فعلا اینجا فقط آلودگی هواست و خبری از تخلیه و اینا نیست ولی یه سری جاها مجبور به تخلیه شدن. دیشب تایلر پیام داد که میتونم برم پیش اونا بمونم ازش تشکر کردم مسعود هم دو روز پیش زنگ زد گفت پاشو بیا اینجا اگر لازم به تخلیه شد. فعلا حالا خبری نیست تا ببینیم چی پیش میاد. به نظرم آدم سخت و نفرتانگیزی هستم و مثلا همین تایلر چند بار بهم پیشنهاد داده که برم خونهش تو شمال کالیفرنیا برای تعطیلات ولی قبول نکردم. مثل پادشاهان قدیم ملت باید به پام بیفتن. البته اینطوری هم نیست ولی در کل آسون نیستم. حالا امروز داشتم فکر میکردم چرا هر چی آدم سخته میفته به تور من. یعنی همهی دوستا و آشناهایی که داشتم هیچکدوم عادی نبودن و همهشون یه دیوونگی چیزی داشتن. بیشترشون برای ذائقهی من که شوخیهای نابجا زیاد میکنم زیادی حساس بودن دوباره باز بیشترشون اصلا حرف نمیزدن که بفهمی چه مرگشونه. اینو باید اول میگفتم ولی دوم گفتم، حالا دوبار میگمش که جبران بشه، بیشترشون حرف نمیزدن که بفهمی چه مرگشونه. منم قبلنا فکر میکردم هر کی حرف نزنه حتما یه چیزی بارشه ولی بعد فهمیدم بیشتر کسایی که حرف نمیزنن مشکلشون اینه که حرفی برای گفتن ندارن، ذهنشون شبیه یه اتاق خالیه و یه سرزمین شگفتانگیز نیست. کشف غمانگیزی بود، به ساختن داستانهای تخیلی عادت دارم و دوست داشتم یه سرزمین شگفتانگیز باشن ولی نبودن.