- هایتن
- چهارشنبه ۸ ژوئن ۱۶
- ۱۵:۱۹
- ۲۶ نظر
هفتهی پیش دکتر رفته بودم هر 5 سال یک بار دکتر میروم نه اینکه بهشان علاقه نداشته باشم اصلا از این زاویه بهشان نگاه نکردهام. آزمایش خون داده بودم زیاد خسته میشوم یک بار گفته بودم شبیه کادیلاکهای کهنه شدهام. مشکل خاصی نداشتم کمبود ویتامین :دی داشتم دکتر شروع کرد که تقریبا همهی مردم ایران کمبود این ویتامین را دارند گفت مردم ایران به خاطر مسائل فرهنگی فقط یک دوم، لحظه ای مکث کرد به سقف نگاه کرد و این بار سعی کرد دقیقتر صحبت کند، فقط یک سوم از بدنشان که باید در معرض تابش نور آفتاب باشد هست من هم داشتم به این فکر میکردم که منظورش از دو سوم باقیمانده کجاست. در راه برگشت به ساق دستم نگاه میکردم که ساق دستها دو سوم میشود یا نه، من بعضی وقتها با تیشرت بیرون میروم.
امروز برای یک مصاحبهی کاری رفته بودم یک شرکت خصوصی، مدیر بخش مخابرات سیستم که با من مصاحبه کرد پسرک جوانی بود که ناتوانی جسمی داشت و نمیتوانست دستانش را مثل ما مشت کند و برای ادای بعضی کلمات باید تلاش بیشتری میکرد و به راحتی هم میخندید. دکترایش را دانشگاه شریف گرفته بود و از خوب حادثه دانشگاه دورهی لیسانسمان یکی بود او یک سال بالاتر از من بود و همان موقع هم میدیدم او را بعضی وقتها. مصاحبه بسیار تخصصی بود و میخواست مطمئن شود گیرندهی مخابراتی که ساختهام را دقیقا خودم طراحی کردهام یا نه. وقتی تمام شد از بابت این مصاحبه تشکر کردم. آخرهای مصاحبه بود که گفتم من فعلا دغدغهی دیگری غیر از درس و کار ندارم. با خودم بیرحم شدهام.
راستی امروز یک چیستان ساختهام. آن چیست که اگر از آن به عنوان غذا استفاده کنید حس میکنید گوسفندید؟
بله درست حدس زدید جوابش کرهی گوسفندی ست این چیستان امروز از آنجایی به ذهنم رسید که تیشرتم بوی گوسفند گرفته بود یعنی نمیدانم مرده شور آن گوسفندی که من الان دارم کرهاش را میخورم آخرین بار چی خورده بود، تازه دیشب خواب طویله هم دیدم داشتم یک گوسفند را ناز میکردم.
+ ویتامین :دی