- هایتن
- جمعه ۲ نوامبر ۱۸
- ۰۹:۱۷
- ۴ نظر
آدمها دو جورند یا بهتر است بگویم دوستها دو جورند، دوستهایی که رابطهشان با ما کمرنگ میشود. یک عده مثل گرگهای وحشی درندهاند و یک عده مثل جامهای شراب مسموماند. باید ببخشید که اینقدر نسبت به شما آدمها بدبینم. از توضیح دادن متنفرم و از توضیح دادن اینکه چرا از توضیح دادن متنفرم هم متنفرم.
برگردیم به جور جور بودن آدمها یا دوستها. آنها که مثل گرگ وحشی و درندهاند، اگر اشتباهی از شما سر بزند همان جا کارتان را یکسره میکنند. سرتان داد میزنند و از سر تقصیرتان نمیگذرند. ولی امان از آنها که مثل جام شراب مسموماند. مینشینید کنارشان خوش و بش میکنید و از معاشرت با همدیگر قهقهه میزنید غافل از اینکه طرف تصمیم به قتل شما گرفته و با هر جرعه که مینوشید روز به روز از هم دورتر میشوید. این اتفاق از کجا شروع شد، نمیدانید. من خودم در مورد خودم این برداشت را دارم که قبلا گرگ صفت بودم ولی الان کم کم تبدیل به یک آدم مسموم شدهام و رابطهام با دیگران کمرنگ میشود بدون اینکه سرشان داد بزنم یا به صورتشان چنگ بیندازم. به هر حال این توضیح را از آن جهت دادم که من آدم مهمی هستم و دوستی با من مایهی بسی افتخار است، به قهقههام نگاه نکنید و مثل آهویی که لب برکهای پر از تمساح آب میخورد مواظب باشید.
مدتهاست دلم میخواهد در مورد تونی، یک مار خوش خط و خال که پا ندارد و خودش را به زحمت روی زمین میکشد بنویسم، در مورد اتبیناد شاهزاده بیمصرف سرزمین هربرپام بنویسم یا در مورد سرزمینی کوهستانی که اسم مردمش با حرف شروع میشود حرفام، حرفناز، حرفاژ. مثل قهرمان بوکسی شدهام که قبل از مسابقه بهش آمپول بیحسی تزریق کردهاند، از همانها که برای دندانپزشکی استفاده میشود.
ازخودراضی بودنهای من را بگذارید به حساب گندهگوییهای یک مگس که به نمایندگی از حشرات عضو شورای جنگل است.