- هایتن
- جمعه ۲۳ آگوست ۱۹
- ۱۲:۰۴
فردا روز نسبتا شلوغی پیش رو دارم، قبل از ظهر با این مدیر کلها جلسه داریم و باید پروژهای که انجام دادم رو ارائه بدهم، بعد از ظهر هم برای مصاحبهی کاری میرم اون شرکتی که بهم زنگ زد. امشب باید زودتر میخوابیدم. یک مقدار که چه عرض کنم، بیشتر از یک مقدار سردرگرمم، به هر حال درسته که به خاطر روراست نبودن جهنم نمیرم ولی پاداشی هم بابتش بهم نمیدن. بعضی وقتا به صورت کتابی مینویسم بعضی وقتا محاورهای، یه مدت ریاضی میخونم بعد از یه مدت رهاش میکنم، یه مدت از فاصله نزدیک مینویسم یه مدت به داستان نویسی رو میارم، یه مدت نظرات رو باز میکنم یه مدت نظرات رو میبندم، هیچ کدوم از اینا دلایل پیچیدهای نداره، معمولن البته، بعضی وقتا شاید داشته باشن. منصف نیستم و وقتی کسی هر کدوم از این کارا رو میکنه یا چیزی شبیه به این، براش دلایل پیچیدهای در نظر میگیرم، فکر نمیکنم طرف مثل من سردرگم باشه، مثل من که کسی نیست و تازه سردرگمی هم صفت فوقالعادهای نیست و باعث نمیشه هیئت منصفه کسی رو تبرئه کنه. به هر حال یه امیدواری دارم که درست میشه، دورهی دبیرستان یه استاد ریاضی برامون اومده بود که اسم من رو یاداشت کرد تا اگر به موفقیتی رسیدم یادش باشه که تو کلاسش بودم، امیدوارم هنوز هم من رو خاطرش باشه، هر چند من اسمش رو فراموش کردم، خب من اون موقع دلیلی نداشت اسم اونو یادداشت کنم. یک مقداری هم در کنار سردگرمی از کمبود انگیزه رنج میبرم که شاید یادداشت اون استاده و انتظارش برای موفقیتم یک مقداری این کمبود رو جبران کنه.