دوست دارم با آدم‌های جدید آشنا بشم، این اتفاق برام جذابه. ولی خب این موضوع با فرهنگ کشور ما خیلی سازگار نیست. راستش من تو پست قبلی گفتم که مذهبی نیستم ولی این به دیدگاه خودم در مورد خودم مربوط می‌شه، یعنی مثلا من نماز می‌خونم و به پول حلال اعتقاد دارم ولی اگر مذهبی بودن یعنی اینکه مقلد کسی باشی و از چیزی طرفداری کنی من اینطوری نیستم. حالا در ادامه‌ی این سبک زندگی مذهبی، به حفظ حریم‌ها هم اعتقاد دارم ولی نمی‌دونم چطوری می‌شه اینقدر اوضاع بد نباشه. یک خواننده‌ای داشتم که چند سال پیش به وبلاگم سر می‌زد. الان چند ساله نمی‌نویسه و بدون خداحافظی رفته. یه بار سه تا تی‌شرت سبز و نارنجی و خاکستری خریده بودم و توی پست اون روز عکس یه میکروب رو گذاشته بودم که به رنگ‌های سبز و خاکستری و نارنجی بود و گفته بودم این منم که هر سه تا تی‌شرتم رو پوشیده‌م، اون خواننده هم کامنت گذاشته بود و حرفم رو تأیید کرده بود و من میکروب شده بودم و اون ملکه‌ی نارنیا. چرا نمی‌تونیم عادی باشیم و از مصاحبت با کسایی که بلدیم چطوری باهاشون شوخی کنیم لذت ببریم.