من تموم نمی‌شم، کم و زیاد می‌شم ولی تموم نمی‌شم، در واقع مثل آبگوشتی هستم که خدا برای حضرت عیسی و حواریونش فرستاد، حالا شایدم آبگوشت نبود یه چیز دیگه بود، به هر حال یه گیری افتادیم ولی از پسش برمیام. تازه می‌خوام از اتفاقای بد به نفع خودم استفاده کنم چجوریش رو ازم نپرسین، نه اینکه بخیل باشم بهتون نگم، نه، آخه اتفاقای بد که یکی دو جور نیستن. ولی خب یه برنده جایزه نوبل اقتصاد می‌گفت هیچ اتفاق اقتصادی مطلقن بد نیست، خب اون بنده خدا تو اقتصاد نوبل داشت و این حرفو واسه اقتصاد گفته، حالا من که تو همه چیز نوبل دارم، یعنی سی و یک تا نوبل دارم در کل، باید بگم که هیچ اتفاقی، چه اقتصادی چه غیر اقتصادی، مطلقن بد نیست. تازه بعضی‌هاشون که اصلا برعکسم هستن و خوبیاشون بیشتر از بدیاشونه ولی ما اینقدر داغونیم که همه چیز رو غم‌انگیزش می‌کنیم، طرف مثلن قهرمان جهان می‌شه می‌شینه گریه می‌کنه. به هر حال می‌خوام بگم هر چی رو که از من گرفتن خودم رو نمی‌تونن از من بگیرن.