بازرس شوستر به محض اینکه صحنه ی وقوع جرم را
دید فریاد زد من به همه ی آدم های روی زمین مشکوکم.
باید وصیت کنم وقتی از دنیا رفتم مرا بالای یک کوه بی سر و صدا چال کنند. بادگیر باشد و ترجیحا در سایهی یک صخره باشد قبرم. صخرهاش بزرگ نباشد تا از افتادنش نترسم و هر روز صبح یک چوپان از آنجا رد شود تا حساب روزهای مردنم دستم باشد.