- هایتن
- چهارشنبه ۲۷ ژانویه ۱۶
- ۱۱:۵۵
- ۱۵ نظر
سلام
آن روز خواستم گیاهخوار شوم حالا گوشتخواری را را رها کنید فرض کنید خداوند میوه نیافریده بود آن وقت برای پذیرایی از مهمان باید کلم و کاهو تعارف میکردیم. خواهش میکنم از این جعفریها و گیشنیزها بفرمایید چرا تعارف میکنید این ریحانها را از دارقوزآباد برایمان فرستادهاند (مثلا ریحانهای دارقوز آباد معروف است) بفرمایید خیار پوست بکنید (من هیچ وقت خیار را جزو میوهها حساب نکردم) بعد مثلا ثروتمندها با برگ آلوئهورا از مهمانها پذیرایی میکنند. آقای دکتر این برگهای آلوئهورا را از استرالیا برایمان فرستاده اند بلا تشبیه آقای دکتر، من شنیدهام برای اینکه نسل پانداها را حفظ کنند بهشان برگ آلوئهورا میدهند. با کلم بروکلی میل کنید ببینید چقدر خوشمزه میشود (ارواح جدت). جسارت نباشد آقای دکتر، این کلم بروکلی هم برای خودش خانم دکتری استها، تمام مریضیها را درمان میکند (بعد کل جمع از خنده میترکند) بعد ما فقرا هم برای پذیرایی کدو حلوای آب پز میآوریم خیلی هم اصرار نمیکنیم کسی بخورد خودمان میدانیم چه چیز مزخرفی است یعنی کسی هم بر نمیدارد همه میگویند دست شما درد نکند همین نیم ساعت پیش خانهی فلانی کدو حلوای آب پز خوردیم اصلا جا نداریم، ما هم یک دور میچرخانیم بعد همه را برمیگردانیم آشپزخانه برای سری بعد مهمانها.
سبزی و اینها در یخچال داشتم گوجه و هویج و کلم بروکلی را می گویم که تازگیها عاشقم شده و البته فلفل دلمه که هیچ کس او را درک نمی کند همه را خرد کردم بعد هم قاطی کردم (خودم قاطی نکردم این سبزیها را با هم قاطی کردم) زیاد هم شد یک کاسهی پر به بزرگی سر من در نظر بگیرید. تا نصفش را خوردم ولی کم کم داشت بیمزه میشد زندگی چقدر می تواند تکراری شود که من از بروکلی هم سیر شده بودم. شنیده اید می گویند آب به نافش بسته اند؟ به زور نمک یک کم دیگر خوردم دیدم دور از جناب دارم بالا میآورم. بقیه اش را نخوردم عصری گذاشتم سرخ شود با کمیناگت مرغ بخورم که به جای اینکه سرخ شود سوخت. آخر داستان اینکه من سوختهخوار شدم. مادرم هر موقع غذایش میسوخت میگفت نسوخته، سرخ شده. ما هم کلی حال میکردیم غذای سوخته را میخوردیم میگفتیم نسوخته، سرخ شده.
+ کسی به عکس اون خر که در تظاهرات شرکت کرده دقت نکرد نسبت من با گیاهخواری مثل نسبت اون خر با تظاهر کنندگانه، توضیح این مطلب لازم بود