- هایتن
- چهارشنبه ۲۰ آوریل ۱۶
- ۱۰:۲۵
- ۱۰ نظر
ما پنج تا برادریم علی داداش که برادر بزرگمان است این عکس را انداخته و در این عکس نیست. جالب است که شمارهی شناسنامه من هم پنج است و انگار از اول قرار بوده ما پنج تا برادر باشیم و برزگر بزرگترین برادرم بیخودی به دنیا آمد و از دنیا رفت. من دلم برای برزگر که 15 سال قبل از من به دنیا آمده و و از دنیا رفته تنگ میشود و به خاطرش گریه میکنم پدرم میگوید برزگر صورتش مثل کلم سفید بود این تنها چیزی است که من در مورد برزگر می دانم. نمیدانم شاید برزگر شبیه من بوده، اگر او زنده بود الان شما علی داداش را هم در این عکس میدیدید.
اعتماد به سقفم عالی است صورت من کجایش شبیه کلم است؟
من اگر قرار باشد پنج تا اعتراف صادقانه بکنم چهار تایش مربوط به برادرانم است. خیلی دوستشان دارم ولی میدانید زندگی پیچیده است به ما نیامده این روحیات پروانهای. یک بار خانهی داییام مهمان بودیم که کوثر خواهرزادهام آمد بغلم نشست داییام تعجب کرد و انگار که ایران آرژانتین را برده باشد با تعجب گفت آفرین؟!؟!؟! یعنی به ما نیامده خواهرزادهمان بغلمان بنشیند و اصلا مگر ما چیزی هم میفهمیم؟
باز هم دارم غصههایم را برای شما دشماخ میکنم، دشماخ یعنی چه؟ مرغ را دیدهاید زمین را میکند برای غذا؟ به آن میگویند دشماخ.
این هم از پنج مستقیم،
من: تاکسی! تاکسی!
خاویر: بله! بله!
من: پنج مستقیم میری؟
خاویر: نه خیر، ساعت هفت با کشیش قرار دارم.