ربط دهنده بی ربطها ... عنوان خوبی است برای پستی در آینده . من میگم دو طرف حلقه پوستها رو طی کنه و بره بچسبه ب استخوان و مغز استخوان و ثابت بمونه . و چقد خوب که یک حلقه ای هس ک میتونه اینقد نزدیک کننده باشه در حد یکی شدن :)
نه دیگه خداییش این یکی ربط داشت
منظورم این بود که من جنبه حلقه و اینارو ندارم نیشم تا بناگوش باز بود موقع این مکالمه :)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیانثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
باید وصیت کنم وقتی از دنیا رفتم مرا بالای یک کوه بی سر و صدا چال کنند. بادگیر باشد و ترجیحا در سایهی یک صخره باشد قبرم. صخرهاش بزرگ نباشد تا از افتادنش نترسم و هر روز صبح یک چوپان از آنجا رد شود تا حساب روزهای مردنم دستم باشد.