- هایتن
- سه شنبه ۱۴ ژانویه ۲۰
- ۰۷:۱۳
- ۷ نظر
این هفته منتظر یک اتفاق خوب بودم. نه اینکه قرار باشد اتفاق خوبی بیفتد ولی مثلا یک گروگانگیر را فرض کنید که با خودش شرط کرده اگر این هفته اتفاق خوبی نیفتد گروگانش را میکشد. اما گروگانگیر ما از آن گروگانگیرهای بیعرضه و دلرحم است و این هفته هم گروگان خودش را نمیکشد. کاری که برای چند سال گذشته، هفته به هفته تکرارش کرده است. به هر حال این هفته منتظر یک اتفاق خوب بودم که نیفتاد و تازه فهمیدم این چاهی که داخلش افتادهایم عمیقتر هم هست.
این هفته داستان سرنگونی هواپیما پیش آمد. میدانید، هر کسی نگاه متفاوتی به این ماجرا دارد. من عصبانیتهای زیادی دارم. یکی از دلایلی که آورده بودند برای اینکه بگویند این هواپیما با موشک سرنگون نشده این بود که مگر میشود پدافندی که پهپاد غولپیکر آمریکایی را از یک هواپیمای سی نفره که در کنارش بوده تشخیص میدهد و آن را سرنگون میکند هواپیمای مسافربری را از یک موشک کروز تشخیص ندهد؟ کاشف به عمل آمد که میشود یا حداقل ما میتوانیم. متخصصان و فارغالتحصیلان شریف بیانیه دادند و 10 دلیل برای غیرممکن بودن فرضیهی اصابت موشک آورند، فارغالتحصیلان جیرهبگیر شریف. مدتی بود تبلیغات به راه انداخته بودند که ما که موشک و پدافند ساختهایم دیگر خودروسازی که کاری ندارد، منظورشان این بود که خودروسازی را هم بدهند دست همانهایی که هواپیمای خودی را با موشک زدند. مثال میآورند از کشورهای دیگر که آنها هم هواپیما را با موشک اشتباه گرفتهاند، ولی نمیگویند که هیچ کدام از آن کشورها هواپیمایی که از فرودگاه خودشان بلند شده را با موشک اشتباه نگرفتهاند. ما به اشتباه بچههای کوچک را هم کشتیم.