باید برم بخوابم از بس که بچه ی خوبی هستم شاید بعدا داستان این عکس را نوشتم.
مثلا شاید امروز رفته بودم کنار دریا قدم بزنم این صحنه جالب رو دیدم گفتم عکسش رو برا شما هم بذارم.
اون عکس قلب روی پای گاوه رو می بینین؟
باید وصیت کنم وقتی از دنیا رفتم مرا بالای یک کوه بی سر و صدا چال کنند. بادگیر باشد و ترجیحا در سایهی یک صخره باشد قبرم. صخرهاش بزرگ نباشد تا از افتادنش نترسم و هر روز صبح یک چوپان از آنجا رد شود تا حساب روزهای مردنم دستم باشد.