چند هفته هم هست دارم سعی می‌کنم همه‌ی گزارش‌هام را با دست چپ بنویسم ولی روون نمیشم، دست چپ شدن کار سختیه، موقع نوشتن شبیه کسی می‌شم که می‌خواد سوزن نخ کنه. با یک حال بد زیادی در محل کارم مواجه شدم و چیزی خوشحالم نمی‌کنه، خودم هم با قطع ارتباطی که با همه کردم شرایط رو آسون نکردم. یک پروژه چندین میلیاری رو به تنهایی انجام دادم و امروز مدیرم وقتی در مورد حقوقم باهام صحبت می‌کنه می‌گه ما امسال از شما راضی‌تریم و حقوق همه 20 درصد افزایش پیدا کرده و مال شما 25 درصد، این حجم از قدرنشناسی حالم رو بد کرد و پاشدم اومدم خونه، نتونستم دیگه کار کنم. راستش من یک مقدار ترسناکم چون به تنهایی کار می‌کنم و با کسی هم سر دوستی ندارم.  این باعث شده بود مدیریت مجموعه مردد باشه پروژه رو به من بده، می‌ترسیدن گروکشی کنم. به هر حال این بار رو مجبور بودن به من اعتماد کنن، من هم اول کار بهشون گفتم این پروژه رو براتون انجام می‌دم و تا آخرش هم چیزی نمی‌گم. در بدترین شرایط ممکن پروژه رو انجام دادم در حالی که بقیه تلاش کردن من رو پایین بکشن و تمام سعیشون رو کردن که ایرادی از کار من پیدا کنن ولی نتونستن. به هر حال نمی‌دونم قراره چه اتفاقی بیفته، این وسط قطع ارتباط با جهان هستی شده قوز بالا قوز.