همه ازت انتظار دارن باهاشون صادق باشی و انگار این رو بهشون بدهکاری. مدام در این مورد حرف می‌زنن و یکی از ستون‌های بشریته و هر کی که کارش درست باشه صداقت داشتن براش مهمه و سوال اول بعد از آشناییه. ببخشید خانوم، مهم‌ترین معیار شما برای ازدواج چیه؟ صداقت. حالا یه مدت فکر می‌کردم من زیاد هم آدم صادقی نیستم چون معمولا نظر واقعیم رو در مورد آدما بهشون نمی‌گم و از این لحاظ آدم بدجنسی هستم. اگه کمکی می‌کنه احساس بدهکاری رو همیشه با خودم دارم حتی اگه طرف آدم مزخرفی باشه. یه همکاری داشتیم که موقع غذا خوردن نفس‌نفس می‌زد و من ازش بدم می‌اومد و از صدای غذا خوردنش متنفر بودم ولی بهش چیزی نمی‌گفتم. حالا ممکن هم هست یکی اینطوری باشه نظرش رو بگه و من مشکلی باهاش ندارم ولی خودم اینطوری نیستم و به نظرم لازم هم نیست در مورد چیزای بدیهی حرف بزنی خودش باید اینو بفهمه و این طرز صداقت داشتن سطحی و مبتذله. حالا دیگه آستانه‌ی صداقت مبتذل برا همه فرق داره، اینکه چه چیزایی برای تو بدیهیه بستگی به این داره که چقدر عمیقی. عمیق‌ترین انسان روی زمین اصلا حرف نمی‌زنه.

در یه سطح دیگه اصلا صداقت ربط زیادی به حرف زدن نداره و یه مولفه‌ی شخصیتی هستش. مثلا کسی که برای به دست آوردن منفعتی در آینده مقدمات دوستی با یک نفر رو فراهم می‌کنه شخصیت صادقی نداره هر چند برای صادق بودن تلاش بکنه. مثل اینه که یه گرگ تلاش بکنه غزال باشه. به همین خاطر معنی نداره دو نفر بگن ما با همدیگه صادق هستیم، خب این یعنی چی، یعنی با همدیگه غزالین با بقیه گرگین؟ حداقل این نحوه صداقت داشتین چیزی نیست که من دنبالش باشم. می‌خوام بگم اگه گرگین زیاد خودتون رو به زحمت نندازین که ادای غزالا رو دربیارین، این خودش بی‌صداقتیه.

همین دیگه، مشکلات بدیهی‌تون رو خودتون حل کنین و منتظر صداقت داشتن دیگران نمونین. مثل ماشینی نباشین که مسیرش رو با کوبیدن خودش به دیوارها پیدا کنه. زندگی مثل یه نودله که چنگ داره، پیچ و خم زیاد داره و خودتون اذیت می‌شین و مختون تاب برمی‌داره. این هفته یه نفر یه گربه رو به نودلی که چنگ داره تشبیه کرد، قشنگ بود، داشت در مورد چالش‌های تعامل با گربه حرف می‌زد.