یه مرد کودنی بود که به هر کی می‌رسید می‌گفت من یه نابغه‌م، مردم بهش اهمیتی نمی‌دادن. تا اینکه یه روز یکی کودن‌تر از خودش پیدا شد که بهش گفت هی مرد! من باور می‌کنم تو یه نابغه‌ای، بقیه مردم رو ولشون کن همه که مثل ما نابغه نیستن.

این خنده‌دارترین داستان کوتاهی بود که تا حالا تعریف کردم. اگر اون پلانی که کودن‌تر به کودن میگه همه که مثل ما نابغه نیستن رو بتونم خوب در بیارم ممکنه از شدت خنده خفه شم.

به هر حال من همون مرد کودنم، دنبال یکی کودن‌تر از خودم می‌گردم که باور کنه من یه نابغه‌م.