ارتباط زیادی با دنیای خارج ندارم البته در یک دادگاه صالحه حتما خودم مقصر شناخته می شوم و به مرگی آرام با تزریق دارو محکوم می شوم، بعدها در افکار عمومی تبدیل به یک قهرمان می شوم. نه اینکه با هیچ آقا یا خانم ارتباط با دنیای خارجی آشنا نباشم ولی حرف زدن و ارتباط با دیگران برایم سخت است. آدم ها به نظرم موقع حرف زدن بیش از حد محاسبه می کنند، از حرف های تو برداشت های اشتباه می کنند و سعی می کنند به نیت اصلی تو پی ببرند. حتی وقتی می خواهند به کامنت تو جواب بدهند این کار را به تأخیر می اندازند انگار که تو وقتشان را گرفته ای. مزخرف ترین قسمت این ارتباط های اسمسی و اینترنتی همین است که تو می توانی سه روز بعد به یک نفر جواب بدهی، آن قدیم ها اجداد ما که با هم صحبت می کردند همان جا جوابشان را در پستوی کوچه یا سر خرمن یا کنار چشمه یا حتی دور کرسی می گرفتند.

دوستی داشتم و الان هم دارم که مدام ازم می خواست با هم حرف بزنیم من هم وقتی با کسی حرف می زنم حرف زدن را وظیفه خودم می دانم در مورد همه چیز حرف می زنم در مورد درسم، کارم، کسانی که این اواخر باهاشان آشنا شده ام، در مورد هم اتاقی هایم در مورد برنامه ام برای آینده، نوع نگاهم به جهان هستی، معضلات دنیای امروز، دیدگاهم در مورد رسالت بشریت، در مورد اینکه به دلیل خوبی شب ها دیگر شام نمی خورم به فلانی ایمیل زده ام و دارم شروع می کنم به فلانی علاقه مند بشوم و فلانی به کامنت من اینطور جواب داده، در مورد همه چیز. آن بنده خدا هم بیشتر گوش می کرد و بعضی وقت ها هم نظر می داد. این اواخر متوجه شدم این دوستم حرف هایی داشت که بزند ولی ما را قابل ندانسته در آخرین مکالمه مان بهش گفتم من آدم ساده ای هستم و در مورد همه چیز حرف می زنم ولی شما ماشالله خیلی سنجیده رفتار می کنی، بهم گفت به هر کی دوست داری حرفات رو بزن. همین شد و دیگر هیچ. 

+ عیدتون خیلی مبارک