نه بهانه‌ی کافی برای خوشحالی و بال درآوردن دارم نه بهانه‌ی کافی برای ناراحتی و افسرده بودن دارم و مثل گره وسط مسابقه‌ی طناب‌کشی این وسط گیر کرده‌ام و رقصی چنین میانه‌ی میدانم آرزو نیست. ترجیح می‌دهم در نوک خط حمله بعد از زدن گل یا چسبیده به خط دروازه برقصم، مثل این دروازه‌بان‌ها که می‌خواهند پنالتی بگیرند. بعضی وقت‌ها که در خیابان راه می‌روم شروع می‌کنم مثل کسی که یک پایش از پای دیگرش کوتاه‌تر است می‌لنگم. این کار باعث می‌شود کمی متواضع شوم و توقعم از زندگی پایین بیاید و به دنیا حق بدهم که بی‌خودی با من نامهربان نیست یا به اندازه‌ی کافی با من مهربان نیست، فهم و شعورش همین‌قدر است. نیویورک تایمز امروز یک گزارشی نوشته بود که ما انگار در عصر پسا خوشحالی و لذت‌های زودگذر زندگی می‌کنیم. خبر حال خوب و بد من به دورترین نقطه‌ی زمین هم رسیده.