- هایتن
- سه شنبه ۷ سپتامبر ۲۱
- ۱۱:۲۳
- ۵ نظر
میگشتم ببینم در مورد چی میخوام حرف بزنم که حوصلهی شما رو سر نبره، چون حوصلهی شما مهمه برام. این کار مثل این میمونه که بخوای به یه نفر هدیهای بدی. اون دفعه یه چیزی شبیه یه کاردستی چوبی برای خواهرزادهم خریدم که تیکههاش باز و بسته میشد ولی یه بچه نمیتونست به تنهایی این کارو بکنه و برا منم انجامش سخت بود و خیلی قطعاتش سفت بودن. ناامیدکننده بود. من دوست دارم وقتی هدیهای به کسی میدم یه درخششی در چشماش ببینم وگرنه تحمل نفرین هدیه ندادن برام آسونتره. حالا از درخشش چشماتون بعد از خوندن این پست عکس بگیرین برام بفرستین وگرنه این پست رو هم نخونین و بازم از بابت نبودنم نفرینم کنین، تحملش اینطوری برام آسونتره.
من سرعت رو خیلی دوست دارم و دلم میخواد همه چیز در کسری از ثانیه اتفاق بیفته و جنگهای جهانی خیلی زود تموم بشن، منظورم اینه که ابتدای آفرینش و اون بیگبنگ خیلی جذاب بوده چون همهش واقعا تو یه لحظه اتفاق افتاده ولی بعد از اون جهان دیگه حوصلهسربر شده. به هر حال زندگیم پر از اتفاقات کند شده و مثل اینه که یه پشه عاشق یه لاکپشت بشه، همین قدر باعث ناامیدیه و بیچاره حتی فرصت نمیکنه بچهدار بشه.