روی میز اتاقم اسکناس های کهنه ای دارم که باید چسبشان بزنم اما بدون آنها هم زندگی ام لنگ نیست، کاغذهای چرک نویس که روی هر کدام چند خط درشت بیشتر ننوشته ام مثل یک گرگ که به گله حمله می کند همه ی گوسفند ها را می کشد و فقط یکی را می خورد بیچاره چوپان دروغگو که هنوز هم کابوس می بیند، جا قلمی سنگی که از آخرین سفر مشهدمان گرفتم و مثل همه ی اتفاقات چند روز گذشته من را یاد علی می اندازد، کلی خودکار که از دست فروشی در مترو خریده ام و قیمت همه شان یکجا به اندازه ی همان اسکناس های کهنه است. یک فکر بکر کرده ام باید بزنم به صنعت چسب زدن اسکناس های کهنه و خریدن کلی خودکار از دست فروش های مترو، یک سیب زرد که حاضر است برای سلامتی من جانش را بدهد یعنی خودش اینطوری ادعا می کند سیب قرمز قبلی ادعایش را ثابت کرد، کلوچه هایی که شکر و چربی زیادی دارد و منتظرم وقتی گرگ ها بهم حمله کردند بدهم آنها بخورند، قاب عکس خودم که باید عکس داخلش را عوض کنم مال هفت سال پیش است و دیگر شباهتی به من ندارد عکس داخل این قاب را هم باید بدهم به قاتلی که می خواهد مرا بکشد، لیوان بنفشی که یادگاری یکی از دوستانم است که دیگر خبری ازش ندارم خدا کند با قاتلم رفیق نشده باشد و نقشه ام را لو بدهد و بسته های کاپوچینوی زرد بدون شکر دارم. 

+ گوش کنید