گوشی جدیدم برای نوتیفیکیشن‌ها ال‌ای‌دی ندارد و من هم گذاشتم که برای تذکر پیامک و زنگ و واتساپ هر یک دقیقه یک ویبره بزند، این هم نامردی نمی‌کند سر قولش هست و دیشب تا صب داشت زنگ و ویبره می‌زد، فعالش کرده بودم ولی فراموش کرده بودم چطوری غیرفعال می‌شود، توی خواب و بیداری هم اینقدر رمزش را اشتباه زدم که قفل شد. همین‌طوری خیلی خواب خوب و راحتی دارم این هم شد قوز بالا قوز، چقدر دوست دارم در جملاتم از این قوز بالا قوز استفاده کنم. به هر حال دیشب برای افطاری کباب گرفته بودم که مقدار زیادی هم پیاز باهاش فرستاده بود، صبحی گفتم پیازها حیف است خراب می‌شود گذاشتم با تخم‌مرغ‌ها نیم‌پز شد خوردم، آخر امروز روز تخم‌مرغ بود، معده‌ام با پیاز نمی‌سازد و هر موقع می‌خورم حال بدی پیدا می‌کنم ولی نمی‌شد اسراف کرد، از طرفی هم منتظرم شاید روزی با هم بسازند، معده‌ام با پیاز را می‌گویم. حالا دیگر خواب معرکه‌ی دیشب و این صبحانه‌ی شاهانه را کنار هم بگذاریم. گله‌ای که نیست، خوبم، امروز از یک شرکتی باهام تماس گرفتند که بروم برای مصاحبه، اگر درست شد دو جا کار می‌کنم و شاید یک تجربه‌ی جدید کمی از این فضا دورم کند.  

ما خواهر بزرگمان را باجی صدا می‌کنیم فقط برادر بزرگم به اسم کوچک صدایش می‌کند، پسرش محمدرضا هم یاد گرفته بود و خواهرم را به اسم کوچک صدا می‌کرد، دیشب خواهرم می‌گفت محمدرضا من را به اسم کوچک صدا می‌کرد و فرار می‌کرد، من هم مثلا از دستش عصبانی می‌شدم دنبالش می‌کردم که بخورمش.