دانشمندا تو اتیوپی قدیمی‌ترین جمجمه‌ی انسان اولیه رو پیدا کردن که مربوط به 3.8 میلیون سال پیشه و باعث شده بعضی تئوری‌ها به چالش کشیده بشن. دانشمندا فکر می‌کردن بر اساس اصل تکامل، اول مثلا موجود A بوده بعد B شده، یعنی روند تکامل بشر به صورت خطی بوده و نوع B تکامل یافته‌ی نوع A بوده، در حالی که با این کشف متوجه شدن A و B همزمان روی کره زمین زندگی می‌کردن و حداقل 100 هزار سال هر دو وجود داشتن. من راستش با کل این داستان کاری ندارم، دو تا نکته‌ست که نکته‌ی اول همین الان به ذهنم رسید اونم اینکه ما یه گروهی تو محل کار داریم که میرن دستگاهی رو که ساختن تست می‌کنن و بعد برای نتایج تست دلیل می‌تراشن، این کارشون مسخره و به دردنخوره. این دانشمندای تکامل بشر هم اینطوری هستن، همین چند روزه با این کشف جدید تمام یافته‌های به اصطلاح علمی خودشون رو به روز کردن، می‌دونین، دیگه به بیگ بنگم نمیشه اعتماد کرد. اما نکته‌ی اصلی اون 100 هزار ساله‌ست. بازم می‌دونین، سلسله ساسانی 1500 سال پیش در ایران حکومت می‌کرده، شاهنامه فردوسی حدود هزار سال پیش سروده شده و حافظ و سعدی حدود 700 سال پیش در کشور ما زندگی می‌کردن، حالا دانشمندا کشف کردن که A و B حدود 100 هزار سال با هم زندگی کردن، یعنی تقریبشون یکی دو هزار سالی خطا داشته. عددای ما خیلی کوچیکن، اگر 100 هزار سال بعد جمجمه من و سعدی رو پیدا کنن یافته‌های علمی‌شون نشون میده که من و سعدی تقریبن همزمان زندگی می‌کردیم و احتمالن از این موضوع تعجب می‌کنن که چطور این دو نژاد متفاوت در یک دوره زندگی می‌کردن. هر موقع احساس کوچکی و بی‌اهمیتی می‌کنم حالم خوب می‌شه. به هر حال دونستن این نکته هم خالی از لطف نیست که دانشمندا فکر می‌کردن نسل بشریت از حرف A شروع شده به B رسیده و همینطور ادامه پیدا کرده تا به Z رسیده که اول اسم منه، یعنی در واقع من کامل‌ترین نوع بشرم.  ولی الان به این نتیجه رسیدن که نسل Z که من باشم احتمالا الان دارم با نسل A که شبیه میمون هستن همزمان روی کره زمین زندگی می‌کنیم.